روز اول مدرسه

امروز اولین روز مدرسه نازنین بود.

خیلی خوشحال بود و به قول خودش عاشق مدرسه شده.

دختر کوچیکمم تنهایی برای اولین بار رفت مهد البته با گریه بسیار.

ساعت دو که رفتم دنبالش با چشای خیس رو زمین دراز کشیده بود.

تا منو دید با ذوق پرید بغلم.

بغلش کردم گفتم تا ماشین بغلش کنم که آروم شه که خودش اومد از بغلم پایین و دستمو داد تو دستش اشکاشم پاک کرد.

خیلی رفتار پخته ای بود.

باورم نمیشد انقد بزرگ شده.

با اینکه تازه رفته تو چهار سال واقعا بزرگ شده

خلاصه که روز خوبی بود.خداروشکر

♥ یکشنبه یکم مهر ۱۴۰۳ ساعت 23:55 توسط تنهاترین معلم